دوست من! پيامد هدف گذاري خوب كاركرد خوب است با اعتماد به نفس مي توان دنيا را فتح كرد خلاقيت نگاهي نو به واقعيت است خروجي كار هر كس به خوبي تمرين اوست بايد شروع به عمل كرد اساس مديريت دقيقا همين است تجربه نامي است كه همه افراد بر روي اشتباه هاي خود مي گذارند اگر نتوانيم اندازه گيري كنيم نمي توانيم كنترل كنيم خلاقيت و نو آوري راهگشاي بهره وري است با عدالت رفتار كنيد تا اعتماد متقابل در سازمان افزايش يابد. بزرگي را به كسي نمي بخشند خود بايد آن را به دست آوريد

انسان به‌عنوان اشرف مخلوقات، در پی گمشده خود است. زمانی که خداوند فرزندی را به امانت به پدر و مادر می‌سپارد، هم و غم آن دو می‌شود تربیت سالم این فرزند تا در مسیر کمال از استعدادهای خود بهره گیرد و رشد کند. کودکی که در ابتدا بسیار نیازمند است، آن‌قدر که نمی‌تواند ساده‌ترین نیازهای خود را تأمین کند، به سرعت رشد می‌کند و نیازهای عاطفی و عقلی و معنوی در او پررنگ شده و اوج می‌گیرد. و پدر و مادر هم‌چنان دغدغه‌ای مهم‌تر از تأمین این نیازها در مسیر رشد و کمال فرزندشان ندارند.
عمیقاً معتقدیم که کانون اصلی تربیت فرزند، خانواده است و ریشه‌های اصلی هویت و شاکله‌های اساسی شخصیت انسان در خانواده شکل می‌گیرد. در کنار خانواده و در درجه بعدی اهمیت، محیط‌های دیگر بر مسیر رشد و تربیت فرزندان ما تأثیرگذار هستند. از جمله مهم‌ترین این محیط‌ها باید به مدرسه، گروه دوستان، رسانه‌ها، محیط‌های فرهنگی، باشگاه‌های ورزشی، آموزشگاه‌ها، بوستان­ها و ده‌ها مورد دیگر که فرزندان ما در آن‌ها حضور دارند اشاره کرد.

انتخاب مدرسه مناسب یکی از مهمترین تصمیمات پدر و مادر در مسیر زندگی فرزندشان است. مدرسه در کنار خانواده، به عنوان دومین رکن اساسی تربیت فرزند، نقشی غیر قابل انکار دارد. در این میان اهمیت دوره متوسطه اول(راهنمایی) به قدری بالاست که بسیاری از افراد موفق، تصحیح جهت‌گیری‌های زندگی خود رابه این دوره و مربیان‌اش نسبت می‌دهند.

ایستگاه اول

نظام تعلیم و تربیت شبکه‌ای درهم تنیده از عناصر مختلف شامل دانش‌آموز، مدرسه، معلم، خانواده، جامعه و رسانه است. هر کدام از این عناصر اصلی و بسیاری عناصر فرعی دیگر در حال تاثیرگذاری بر شخصیت فرزندان ما هستند.زمینه تربیت موفق زمانی فراهم خواهد شد که حداکثر هم‌دلی، هم‌فکری، همکاری، و هماهنگی میان این عناصر و مهمترین آن‌ها یعنی خانواده و مدرسه به‌وجود آید و به‌صورت مستمر ادامه یابد.

آموزش و پرورش یک‌پارچه

دانش آموز دارای یک شخصیت و هویت واحد است، نه هویت‌های علمی، اخلاقی، اجتماعی، و اعتقادی جداگانه. ما به جای پرداختن به جزئی‌ترین مسائل دانش‌آموز، باید زمینه را برای شکل‌گیری مبنای شخصیتی و هویتیِ سالم در او فراهمکنیم تا خودش بتواند سایر ابعاد را بر این پایه بنا کرده و رشد کند.

آموزش و تربیت دو مفهوم به هم پیوسته و در هم تنیده‌اند؛ نمی‌توان آموزشی را تصور کرد که در آن تربیتی صورت نگیرد، و نمی‌توان تربیتی را تصور کرد که آموزشی در آن اتفاق نیافتد.اگر معلمان در ابعاد مختلف شاخص و سرآمد باشند،دیگر میان آموزش و تربیت دوگانگی و اختلافی وجود نخواهد داشت و دانش‌آموزان به‌طور هم‌زمان آموزش علمی می‌بینند و الگوی عملی می‌گیرند.

توان‌مندسازی
یکی از مهارت‌های پایه برای زندگی، مهارت مدیریت خویشتن است. دانش‌آموزان باید بتوانند برای زندگی خود هدف‌گذاری کنند، وضعیت فعلی و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند، و برای دست‌یابی به وضعیت مطلوب برنامه‌ریزی نمایند. وظیفه ما فراهم آوردن زمینه‌های فراگیری این مهارت است، نه انجام دادن آن. گاهی به اشتباه گمان می‌کنیم انجام برنامه‌ریزی دقیق توسط مدرسه، یا خودمان، و یا موسسات آموزشی و شرکت دادن دانش‌آموز در آزمون‌های آزمایشی خارج از مدرسه می‌تواند به موفقیت او منجر شود، در حالی‌که با این کار به صورت ناخواسته، بزرگترین آسیب را به دانش‌آموز وارد می‌آوریم؛ ناتوانی در مدیریت خویشتن و وابسته بودن به دیگران.
برنامه‌‌های مدرسه در جهت کمک به دانش‌آموزان برای شناخت بهتر خود و خصوصیات فردی، توانایی هدف‌گذاری در زندگی، و برنامه‌ریزی برای دست‌یابی به اهداف طراحی شده است. ماهی‌گیری یاد دادن، صبر و زمان بیشتری را می‌طلبد و لزوما در کوتاه مدت به نتیجه نمی‌رسد، اما فرد را متکی به خود بار می‌آورد؛ به‌گونه‌ای که بتواند گلیم‌اش را از آب بیرون بکشد.

وظیفه اصلی آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد دولتی، پروش نیروهای انسانی متعهد و کارآمد برای ورود به جامعه است. همگان باید بتوانند استعدادها و توانایی های ذاتی خود را پرورش دهند و متناسب با آنها نقش مناسبی را در جامعه بازی کنند تا در نهایت جامعه به سمت تعالی معنوی و مادی پیش رود.
از جمله فعالیت های آموزشی در هرکشور را می توان سرمایه گذاری یک نسل دیگر دانست. هدف اصلی این سرمایه گذاری توسعه انسانی است، به عبارت دیگر هدف فعالیت های آموزشی رشد و آگاهی و توانمندی های بالقوه انسان است.
هدف های آموزشی و روش های آموزشی در کشور های مختلف جهان شباهت های زیادی به هم دارند و مقایسه میزان تحقق آنها، پژوهشگران را متوجه تأثیرعوامل گوناگونی که در فرآیند آموزش و یاددهی – یادگیری دخالت دارند، کرده است. برخی از این عوامل وعناصر مانند کتاب های درسی و برنامه های آموزشی و درسی را متخصصین آموزشی تعریف می شوند.
اما برخی دیگر از عوامل به باورها و انتظارات دانش آموزان و معلمان درباره نقش ها و هدف هایشان از فعالیت های آموزشی تعریف می شوند. معلمان و دانش آموزان با علایق، باورها و انگیزه های متفاوتی به کلاس درس می آیند و باورها و انگیزه های آنان بر فرآیند یاددهی – یادگیری تأثیری تعیین کننده دارند.
در این راستا مدرسه ای توانمند و کارآمد نقش عمده ای را ایفا می کند. یک دانش مناسب پایه اصلی کارآمدی نیروهای انسانی است. زیرا همانند زبانی است که به طور مداوم نیازمند آنیم تا آنچه که می بینیم، می دانیم و می فهمیم را با روش های دقیق، توصیف و تشریح کنیم و از این طریق دانایی خود را گسترش دهیم. مدرسه ای که دارای نظم و سازگاری درونی است، به منظور پرورش نظم فکری و بالا بردن قدرت اندیشیدن و استدلال منطقی و نیز خلاقیت ذهنی مورد توجه قرار می گیرد.
هدف از آموزش تنها پرورش نخبه ها و علاقمندان به ریاضی یا افراد خاصی که می خواهند رشته ریاضی را در سطح دانشگاهی ادامه دهند نیست، بلکه در این مرکز آموزشی، هدف از آموزش، بهتر زندگی کردن دانش آموزان می باشد. بنابراین برقراری ارتباط بین ریاضی و زندگی روزمره، کسب مهارت های مدل سازی و حل مسئله، رشد مهارت های تفکر، برقراری ارتباط بین نمایش های مختلف و تعبیر و تفسیر آنها، برقراری ارتباط بین ریاضی و سایر علوم و درحالت کلی، به کارگیری مفاهیم در محیط پیرامونی و تفسیر وتحلیل آنها از جمله هدف های اصلی ((مدرسه جابربن حیان)) است.